شباهت اروپای امروز به قبل از جنگ جهانی دوم/ بحران انرژی تنشزا شده است
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۱۷۴۴۲
تورم بالا، بحران انرژی و رشد ضعیف اقتصادی، بسیاری از کارشناسان مسائل اقتصادی را برآن داشته است وضعیت اقتصادی امروز اروپا را با بحران نفت دهه ۱۹۷۰ مقایسه کنند.
به گزارش مشرق به نقل از نشریه فورچون، اگرچه رکود تورمی به سبک دهه ۱۹۷۰ قابل توجه است، یک دهه مهم دیگر در تاریخ قاره اروپا ممکن است به توضیح روندهای سیاسی و اقتصادی امروز کمک کند و آن دهه ۱۹۳۰ است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آن دهه منتهی به جنگ جهانی دوم، با فضای کلی آمیخته با ترس و نگرانی در غرب معرفی می شد.
بحران های اقتصادی و فقر گسترده به، جذابیت احزاب راستگرای پوپولیست را افزایش داد و آسیب های پایدار جنگ جهانی اول توام با رکود بزرگ، به انزواگرایی و سیاست های ملی گرایانه دامن زد.
امروزه، پس از آنکه همه گیری کرونا و جنگ اوکراین، زنجیره های تامین جهانی را مختلف کرد، کشورها از جهانی سازی رویگردان شدند و بار دیگر به درون می نگرند.
پوپولیسم در اروپا نیز رو به موفقیت است، با توجه به اینکه شهروندان اروپایی خشم خود را از افزایش هزینه های زندگی و چشم انداز تیره اقتصادی به پای صندوق های رای می برند.
بزرگترین نهادهای دموکراتیک اروپا توانسته اند خود را حفظ کنند، اما چالش های سخت تری در راه است، زیرا بحران انرژی در این قاره باعث افزایش قیمت ها شده و نارضایتی در خیابان ها نمود یافته و بین کشورهای اروپایی اختلافاتی به وجود آمده است.
به گفته کارشناسان، قوی ترین شباهت بین اقتصاد کنونی اروپا و اقتصاد دهه ۱۹۳۰، گذر از جهانی به شدت جهانی شده به سوی جهانی است که به سرعت رو به منطقه گرایی است
در دهه ۱۹۳۰، پیامدهای رکود بزرگ، یک دوره حمایت گرایی ایجاد کرد، به نحوی که از تجارت بین المللی در سراسر جهان عقب نشینی شد و کشورهایی در اروپا، آسیا و قاره آمریکا حلقه های تجاری کوچک خود را خلق کردند.
در نهایت، جهانی سازی پس از جنگ جهانی دوم به رهبری آمریکا با ایجاد سازمان های پولی بین المللی و اصول تجارت جهانی گسترش یافت.
اما طی چند دهه گذشته، حجم تجاری جهانی کاهش یافته و با وجود اختلال های اقتصادی ناشی از همه گیری و جنگ اوکراین، ممکن است جهان بار دیگر خود را در یک دوره انزواطلبی جدیدتر به رسمیت شناسد.
دولت های پوپلیست برای سیاست های اقتصادی حمایت گرایانه در آمریکا و اروپا و تعرفه های واشنگتن بر کالاهای چینی استدلال آورده اند.
حمله روسیه به اوکراین باعث سرعت گرفتن انتقال به دنیایی کوچکتر شد و و وابستگی اروپا به انرژی مسکو به یک مسئولیت بزرگ بدل گشت. کشورهایی که روسیه را تحریم کردند، شاهد کاهش ۶۰ درصدی صادرات به این کشور بوده اند.
گرایش به فعالیت های اقتصادی منطقه ای همچنین به واسطه همه گیری کووید – ۱۹ و زنجیره تامین مختلف شده جهانی ایجاد شده است.
اکنون برنامه هایی در آمریکا و اروپا برای تقویت عرضه داخلی کالاهای حیاتی که قبل از همه گیری وارد می شدند، در حال اجراست. بعلاوه، سیاست های قرنطیه در قطب های تولیدی چون چین باعث شده بسیاری از شرکت های آمریکایی و اروپایی تولید را به داخل معطوف کنند تا در برابر اختلالات زنجیره تامین در امان مانند.
این گزارش در ادامه حاکی است که در دهه ۱۹۲۰، کشورهای اروپایی تازه از جنگ جهانی اول کبود و ضربه خورده خارج شده بودند.
برخی کشورها همچون فرانسه تجربه ای شبیه به آمریکا در دهه ۲۰ داشتند، اما بسیاری با فقر و افول اقتصادی دست به گریبان بودند.
بسیاری از کشورهای اروپا به شدت نسبت به همسایگان خود در سال های بین دو جنگ، بی اعتماد بودند و مانع از تلاش های اولیه برای ایجاد نظام های نظم و قانون بین المللی و نهادهای دموکراتیک می شدند.
امروزه پس از سال ها همه گیری و وخامت بحران انرژی و چشم انداز اقتصادی در اروپا، کارشناسان می گویند چرخش مشابهی ممکن است روی دهد.
مجارستان و لهستان سال هاست که توسط احزاب پوپولیست راستگرا رهبری شده اند، اما اکنون به نظر می رسد سایر کشورها از آنها پیروی می کنند.
در فرانسه، امانوئل مکرون به زحمت توانست در برابر مارین لوپن رقیب راستگرای خود در انتخابات پیروز شود و به تازگی نیز یک ائتلاف راست افراطی در ایتالیا به رهبری جورجیا ملونی اولین نخست وزیر زن این کشور انتخاب شد.
ملونی افزایش قیمت انرژی را بخش محوری کمپین خود قرار داد و گفت که خانواده ها و کسب و کارها به دلیل افزایش هزینه ها به زانو درآمده اند، ضمن اینکه از اتحادیه اروپا به خاطر سیاست هایش در زمینه انرژی انتقاد کرد.
ویکتور اوربان نخست وزیر راستگرای مجارستان نیز از اتحادیه اروپا به دلیل افزایش بهای گاز طبیعی در اروپا انتقاد کرد و همچنین خواستار لغو تحریم های اروپایی علیه روسیه شد.
اما جدای از سیاست های انفرادی رهبران اروپایی، پوپولیسم تهدید بزرگتری را متوجه وحدت اروپا می کند، نظر به اینکه این قاره برای رویارویی با رکود اقتصادی، بحران پناهجویان و فشار مداوم روسیه آماده می شود.
اگرچه امروزه گسترش پوپولیسم در ضمن بحران اقتصادی اروپا، شباهت هایی با دهه ۱۹۳۰ دارد، اما هنوز یک تهدید وجودی برای نهادهای دموکراتیک این قاره به شمار نمی رود.
با این همه، اروپای دموکراتیک همچنان باید نگران این باشد که اوضاع ممکن است بسیار بدتر شود.
خانوارهای اروپایی ممکن است به دلیل بحران انرژی، شاهد افزایش ۲ تریلیون یورویی قبوض آب و برق خود در سال آینده باشند و کمبود سوخت و جیره بندی می تواند منجر به کاهش ظرفیت صنعیت یا حتی تعطیلی کامل آن در برخی بخش های خاص شود.
برخی کشورهای اروپایی همچون نروژ همین حالا هم همسایگان خود را با کاهش صادرات انرژی خشمگین کرده اند، مساله ای که می تواند در صورت افزایش تقاضای انرژی در زمستان سرد، به امری رایج تبدیل شود.
منبع: ایرنامنبع: مشرق
کلیدواژه: بازار خودرو تحولات اوکراین قیمت قاره اروپا پوپولیسم رکود تورم اتحادیه اروپا جنگ جهانی دوم اوکراین خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت کشورهای اروپا بحران انرژی جنگ جهانی دهه ۱۹۳۰ همه گیری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۱۷۴۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بورل: آمریکا دیگر هژمونی ندارد؛ روسیه تهدیدی وجودی برای اروپاست
رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا معتقد است: آمریکا موقعیت هژمونی خود را از دست داده و نظم جهانی چندجانبه پس از ۱۹۴۵ در حال از دست دادن جایگاه خود است.
به گزارش ایسنا، جوزپ بورل، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در سخنرانی خود در دانشگاه آکسفورد گفت: من تقابل بیشتر و همکاری کمتر در جهان را شاهد هستم. این یک روند رو به رشد در سالهای گذشته بوده است؛ رویارویی بسیار بیشتر و همکاری بسیار کمتر. من دنیایی را بسیار پراکندهتر میبینم. من دنیایی را میبینم که در آن قوانین رعایت نمیشود. من قطبیت بیشتر و چندجانبه گرایی کمتر میبینم.
من میبینم که چگونه وابستگیها تبدیل به سلاح میشوند. من شاهد هستم که سیستم بینالمللی که پس از جنگ سرد به آن عادت کرده بودیم، دیگر وجود ندارد. آمریکا موقعیت هژمونی خود را از دست داده و نظم جهانی چندجانبه پس از ۱۹۴۵ در حال از دست دادن جایگاه خود است.
بورل افزود: من چین را میبینم که به جایگاه ابرقدرتی میرسد. آنچه چین در ۴۰ سال گذشته انجام داده در تاریخ بشریت بینظیر است. در ۳۰ سال گذشته، سهم چین از تولید ناخالص داخلی جهان، از ۶ درصد به تقریبا ۲۰ درصد رسیده است، در حالی که ما اروپاییها از ۲۱ درصد به ۱۴ درصد و ایالات متحده از ۲۰ درصد به ۱۵ درصد رسیده است.
این یک تغییر چشمگیر در چشمانداز اقتصادی است. چین در حال تبدیل شدن به یک رقیب برای ما و ایالات متحده است. نه تنها در تولید کالاهای ارزان، بلکه به عنوان یک قدرت نظامی، در خط مقدم توسعه فناوری و ساخت فناوریهایی که آینده ما را شکل خواهند داد. چین «دوستی بدون محدودیت» را آغاز کرده است.
این دیپلمات اروپایی تصریح کرد: من گفتم جهان چند قطبیتر است - بله، این درست است. همزمان قدرتهای میانی، مانند هند، برزیل، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، ترکیه در حال ظهور هستند. آنها در حال تبدیل شدن به بازیگران مهم هستند. چه بریکس باشند و چه غیر بریکس، ویژگیهای مشترک بسیار کمی دارند، بجز میل به کسب جایگاه بیشتر و صدای قویتر در جهان، و همچنین مزایای بیشتر برای توسعه خود. برای رسیدن به این هدف، آنها استقلال خود را به حداکثر میرسانند، تمایلی به جانبداری ندارند، بسته به شرایط یک طرف یا طرف دیگر را محافظت میکنند. آنها تمایلی به انتخاب اردو ندارند و ما نباید آنها را به سمت انتخاب اردو سوق دهیم.
بورل افزود: ما اروپاییها میخواستیم در همسایگی خود حلقهای از دوستان ایجاد کنیم. به جای آن، آنچه امروز داریم حلقهای از آتش است. حلقهای از آتش که از ساحل به خاورمیانه، قفقاز و اکنون در میدانهای نبرد اوکراین میآید. توماس گومارت، مدیر مؤسسه فرانسوی روابط بینالملل، در حال تجزیه و تحلیل نقاط ضعف اقتصاد جهانی است. چند مورد از این نقاط بسیار به ما نزدیک است؛ دریای سرخ برای تجارت، تنگه هرمز برای نفت و گاز و دریای سیاه برای صادرات غلات. آنها در مجاورت ما هستند و در برخی از آنها ما حتی با مأموریتهای نیروی دریایی اتحادیه اروپا درگیر هستیم، مانند آنچه در دریای سرخ است.
او در ادامه گفت: اکنون دو جنگ داریم، دو جنگ که وقتی به بروکسل آمدم، در کار نبود. دو جنگ وجود دارد که در آن مردم برای سرزمین میجنگند. این نشان میدهد که جغرافیا بازگشته است. به ما گفته شد که جهانی شدن، جغرافیا را بیربط کرده است، اما نه. بیشتر درگیریهای ما مربوط به زمین است، سرزمینی که در مورد فلسطین وعده داده شده و در مورد اوکراین سرزمینی در تقاطع دو جهان و این مبارزه برای زمین، خونهای زیادی را ریخته است.
بورل گفت: در عین حال شاهد شتاب روندهای جهانی هستیم. تغییرات اقلیمی دیگر مشکلی برای آینده نیست. فروپاشی آب و هوا در حال حاضر رخ داده- برای فردا نیست، برای امروز است. تحولات تکنولوژیکی - به ویژه، هوش مصنوعی. اینها تغییراتی را ایجاد میکند که ما نمیتوانیم به طور کامل درک کنیم. جمعیتشناسی نیز به سرعت در حال تغییر است. مهاجرت به ویژه در آفریقا که ۲۵ درصد از مردم جهان در سال ۲۰۵۰ در آن زندگی خواهند کرد.
در سال ۲۰۵۰، از هر چهار انسان یک نفر در آفریقا زندگی میکند و در عین حال شاهد افزایش نابرابریها، کاهش دموکراسیها و در خطر افتادن آزادیها هستیم. این چیزی است که من میبینم. در این چشم انداز، نقش اتحادیه اروپا و نقش بریتانیا باید مشخص شود. نمیدانم نقش ما کدام خواهد بود. اما مطمئناً این بستگی به پاسخ ما به چالشهایی دارد که با آن روبرو هستیم - ما هشدارهایی میشنویم مبنی بر اینکه اروپا ممکن است بمیرد، باید چکار کنیم؟
مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پیشنهاد کرد: اول، ما نیاز به ارزیابی روشنی از خطرات روسیه داریم - روسیه به عنوان وجودیترین تهدید برای اروپا در نظر گرفته میشود. شاید همه اعضای شورای اروپا با آن موافق نباشند، اما اکثریت پشت این ایده هستند. روسیه برای ما یک تهدید وجودی است و ما باید ارزیابی شفافی از این خطر داشته باشیم. دوم، ما باید روی اصول، همکاری و قدرت کار کنیم. ما مدلی ساختیم – مدل اروپایی – بر اساس همکاری و وابستگی متقابل اقتصادی در درون خود – و موفقیت چشمگیری بوده است.
۷۰ سال صلح در میان ما. ما معتقد بودیم که وابستگی متقابل از طریق چیزی که آلمانیها آن را «Wandel durch Handel» مینامند، همگرایی سیاسی ایجاد میکند. این تغییر سیاسی را در روسیه و حتی چین به همراه خواهد داشت. خوب، این اشتباه ثابت شده است. اتفاق نیفتاده است. در مواجهه با روسیه، وابستگی متقابل صلح به ارمغان نیاورد. برعکس، به وابستگی به ویژه به سوختهای فسیلی تبدیل شد و بعداً این وابستگی تبدیل به یک سلاح شد. امروز پوتین یک تهدید وجودی برای همه ماست.
اگر پوتین در اوکراین موفق شود، به همین جا بسنده نخواهد کرد. چشمانداز داشتن یک دولت دست نشانده در کییف مانند دولت بلاروس، و نیروهای روسی در مرز لهستان، و کنترل روسیه بر ۴۴ درصد از بازار غلات جهان، چیزی است که اروپاییها باید از آن آگاه باشند. همه بیشتر و بیشتر از آن آگاه میشوند. اما من میدانم که همه در اتحادیه اروپا این ارزیابی را ندارند. اکنون پوتین کل غرب را به عنوان یک دشمن میبیند. او در بسیاری از سخنرانیهای خود این را به صراحت بیان کرد.
بورل درخصوص شرایط کنونی در غرب آسیا هم گفت: و جنگ دیگر. پاسخ نامناسب اسرائیل به حمله ۷ اکتبر حماس خاورمیانه را در بدترین چرخه خشونت در دهههای اخیر فرو برد. جیک سالیوان یک هفته قبل از هفتم اکتبر گفته بود که خاورمیانه هرگز اینقدر آرام نبوده است! اما آرام نبود.
فقط نگاهی به اتفاقات کرانه باختری بیندازید تا متوجه شوید که اصلاً آرام نبود. حالا دو جنگ داریم. و ما اروپاییها برای آن آماده نیستیم. آنچه اکنون در غزه اتفاق میافتد، اروپا را به گونهای به تصویر کشیده است که بسیاری از مردم آن را درک نمیکنند. آنها تعامل سریع و قاطعیت ما را در حمایت از اوکراین دیدند و از نحوه برخورد ما با آنچه در فلسطین روی میدهد تعجب کردند.
فرآیندهای تصمیمگیری اتحادیه اروپا چگونه کار میکند؛ اتفاق آرا. در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ۱۸ نفر از یک طرف، ۲ نفر از طرف دیگر رای دادند و دیگران وقتی زمان تصمیمگیری درباره آتش بس فرا رسید، رای ممتنع دادند. اما اگر ما در یک جا چیزی را «جنایت جنگی» بنامیم، باید زمانی که در هر جای دیگری اتفاق میافتد، آن را به همان نام بنامیم. آنچه در ۶ ماه گذشته در غزه رخ داده، وحشت دیگری است.
این دیپلمات اروپایی تاکید کرد: باید به دنبال یک طرح صلح باشم. فکر میکنم اعراب باید چشمانداز خود را برای حل و فصل سیاسی اوضاع ارائه دهند. من از وزرای امور خارجه کشورهای عربی دعوت کردم که به بروکسل بیایند و پیشنهادات خود را توضیح دهند. ما باید به همه بفهمانیم که راه حل نظامی وجود ندارد. خب، همه میگویند که راهحل دو کشوری را میخواهند. ما ۳۰ سال است که از اسلو این را تکرار میکنیم. اما در اسلو، راه حل دو کشوری بخشی از توافق نبود. گفتند «بعداً شاید بتوانیم»، اما در متن نیست.
اگر بر این باوریم که راه حل دو دولتی تنها راه حل است، جامعه بینالمللی باید بسیار بیشتر مشارکت کند و این را نه به عنوان نقطه شروع، بلکه به عنوان نقطه پایان بازی در نظر بگیرد. اگر نابودی یا مهاجرت اجباری فلسطینیها را کنار بگذاریم، راهحل چیست؟ وقتی این سوال را از دولت نتانیاهو میپرسیم، تنها پاسخی که میگیریم این است؛ «ما راهحل دو دولتی را نمیخواهیم». میپرسیم چه میخواهید؟ و این همان چیزی است که جامعه بینالمللی باید بارها و بارها بپرسد تا به دنبال پاسخی باشد که بتواند از یک تراژدی انسانی دیگر جلوگیری کند.
در ایرلند شمالی اتفاق افتاد، در اروپا اتفاق افتاد. دشمنان قدیمی امروز همسایگان خوبی هستند و بیشتر از همسایگان خوب، بهترین دوستان هستند. باید امکانپذیر باشد، اما برای این که [این امکان] فراهم شود، زمین باید تقسیم شود. آنها نمیتوانند با هم زندگی کنند، آنها باید در کنار هم، در صلح و امنیت زندگی کنند، اما هر کدام با خانه، سرزمین، دولت، قلمرو و ظرفیت سیاسی خود. این یکی از مهمترین چیزهایی است که اروپاییها باید حل کنند.